قلم فریاد و این کشکول مأوایش شکست آفاق و شد مهجور،آوایش به حقی گفته را چون نیست مستور گهی محفوظ ،گهی محظور،آثارش چو لغزیدن گرفت در دست هوشیار درون رسوا شد و مخمور،خَمارش