-
بن بست
دوشنبه 26 تیرماه سال 1391 23:54
زندگی مشترک ، جاده ی دو طرفه است؛ و اگر این جاده یک طرفه شد ، به بن بست خواهد رسید .
-
راست بگو، راست بگو ،راست
سهشنبه 20 تیرماه سال 1391 20:27
روبروی آینه بی همهمه شاکی از دست خودم بی واهمه ... به خودم یا دیگری یا دیگران . یا نه! شاکی از همه ... راستی!!!...راستی ، د ر کدامین محفل ِ. « پندم ای زاهد مده » یا حرفی نزن یا اگه خواستی بگی ، فقط راستشو بگو. اگه توان صداقت نداری ، هیچی نگو. هیچی... دنیای آدمها رو با گفتن دروغ خراب نکن.این زندگی باید ساخته بشه ،...
-
ساقی و تبِ شعر
پنجشنبه 15 تیرماه سال 1391 02:45
ساقی شب غریب و غربت جام می و ساقی نهان است دل دیوانه ی ما ، در بر بیت حزینی آشیان است در میان بزم غم ، ماتمی رنجیده خاطر ، بی کسی آسمان ، بالای اشک سرد ما تک سایبان است در سرای هجرِ خوبان ، دو بیتی ها شنیدیم این سرا از هر سرایی از درون بی خانمان است ما سکوت شب به ساز نی عجین کردیم و رفتیم این همان نتِ غریبِ هستی و...
-
زندگیه فوتبالی
یکشنبه 11 تیرماه سال 1391 21:26
اگه توپ و همون آرزوی خودمون بدونیم ودروازه ، نقطه ی نهایی باشه که در آنجا آرزوی ما به حقیقت میپیونده؛پس میشه گفت زندگی مثل فوتباله.ولی تفاوت زندگی آدمهای فوتبالی با زندگیه فوتبالیه آدمها در اینه که ، توی میدون فوتبال برای رسیدن به هدف نهایی 11نفر پابه پای هم ۹۰ دقیقه بی وقفه میدوند .گاهی نتیجه حاصل میشه و گاهی نه.......
-
و اما عشق...
پنجشنبه 8 تیرماه سال 1391 20:49
من هماندم که وضو ساختم از چشمه عشق جار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست هیچ وقت نتونستم با قصه شیرین و فرهاد ، لیلی و مجنون و ... کنار بیام.هیچ وقت این جمله که عاشقای واقعی به هم نمیرسن و باور نداشتم.این جمله های کذایی فقط مرهمیه برای دل های عاشقی که از سه حرف عشق به عین عذاب و شین شکستن و قاف قاصدکِ اسیر رسیدن. حقیقتِ...
-
بابادک
یکشنبه 21 خردادماه سال 1391 21:29
ثا نیه ها در باد و عمر چون بادبادکی در با د ! در مقصد فردایِ بی بنیا د دا دِ امر و ز ، فریاد ؛ فریا د.... هو شیا ر؛ بگذار ، گذرِ عمر گران افتد با با د .
-
خاطرات من
سهشنبه 16 خردادماه سال 1391 19:17
قسمتی از موجهای در هم شکسته ی ذهنم ، گنجینه ای شد برای حفظ خاطرات زندگیم ، چه آنهایی که گونه هامو اشکباران کردن و چه آنها که صدای قهقه ام را به آسمان رساندند.درسته که خاطرات تلخ یادآوریشون چون نیشتریست به قلب خراشیده ام؛ اما اگه به دست سیلاب نیستی بسپارمشون یعنی بخشی از تاریخ و تجربه های اکتسابیمو که میتونن نوری برای...
-
دلتنگی
سهشنبه 9 خردادماه سال 1391 20:41
در خون انسان سلولهای ویژه ای وجود داره که زیاد و کم شدن آنها به هر دلیلی به جسم و گاه به روح انسان ضرر میرسونه . این مدت در جستجوی این بودم که کدامیک از فاکتورهای خون من کم شده که باعث تغییرات روحی در من گشته و درد ِسر و دردِدلهای منو هیچ قرصی آرام نمیکنه. و دست و دلم به کار نمیره و حتی نق و نوق هم چاره ساز نیست و هر...
-
حس پنهان
پنجشنبه 4 خردادماه سال 1391 01:11
نه رنجی میکشم امشب ، نه از شادی پر و بالم گشوده ست . نه لبخندی به لب دارم ، نه چشمانم ، مه آلوده ست . ولی این بغضِ جا مانده در این خلوتگه تاریک .... نیا سوده ست. نه میلرزد ، نه میمیرد ، و نه در اشک میخیزد ؛ نه با هق هق زدن ، آرام میگیرد. چنان در پیچِ قلبم با صدایِ سوز میپیچد ، که مغزِ خا نه میسوزد .!! و بی تردید ، به...
-
مادر
جمعه 22 اردیبهشتماه سال 1391 19:37
در میان پیچ و تاب, خسته ی زمان ، مادرم دستهای گرم تو ست در میان ، مادرم در سرای چون سراب و تشنگی همی اشکُ تو بهار و بارش نهان ، مادرم این دلَ غریب و کوچک و نحیف با دلِ تو گشته آسمان ، مادرم ا ز نگاهَ نا فذ و پر از ستاره ات محو شد سا یه ی غمان ، مادرم ما و ر ا ی پر و ا ز ها یَ من چهره ا ت بو د عیان ، مادرم د ر بر ا بر...
-
تولد منِ بی نقاب
یکشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1391 20:34
« به نام خدایی که ایستادگی من در حقش ناسوتی و ایستادگی او در حقم لاهوتی است » اگر توی برگه ای که قرار بود به ناگجا آباد برسه بنویسم شاید نوشتن کمی راحت تر بود . اما قراره جایی بنویسم که اگه کویر هم باشه دوستان خوبی گذر میکنن تا بیان گرم کنن دست نوشته های سردمو.گفتم دوست و یادم افتاد که باید بهشون بگم دمتون گرم که دمرو...
-
دریچه ای برای آغاز
پنجشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1391 20:59
«به نام خداوند واحدی که تام نشود با او هیچ عدد ناقصی» آغاز کلمه ای شیرین و مرحله سخت هر اتفاق ...بر عکس پایان که در بیشتر اوقات ساده بوده و هست.( البته هیچ چیز مطلق نیست و احساسات این دو کلمه میتونن جابه جا بشن). اکنون نوشتن من در د نیای مجازی با کلنجارهای زیاد ذهنی برای نوشتن یا ننوشتن شروع شد. البته تشویقها و کمک...